باغ قشنگ آرزوهایت..!
نوشته شده توسط : صبا

 شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی تو را با لهحه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس لر یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را  از بین گلهایی که در تنهایی ام روییده با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی

و من تنها برای دیدن آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخیرن رفتن و بعد از عبور تلخ و غمگینت

چشمانم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت خورشید وداع کردم

نمی دانم چرا رفتی؟ نمی دانم چرا،شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا؟تا کی؟ برای چی؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد

و بعد از رفتنت یک قلب رویایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز ار کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت تمام بالهایش غرق در اندوه وغم شد

وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد که من بی تو تمام هستی ام  از دست خواهد رفت

کسی حس کرد که من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد،کسی فهمید که  تو نام مرا ازیاد خواهی برد

و من با آنکه می دانم که تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفا ن و وهم و ترس و تردید...

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق وانتخاب آن خطا کردم

و من باحالتی ما بین اشک وحسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است

و من در اوج پلییزی ترین ویرانی دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک،یک دم

نمی دانم چرا شاید به رسم عادت پروانگی مان

باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.....





:: برچسب‌ها: متن عاشقانه , باغ قشنگ آرزوهایت ,
:: بازدید از این مطلب : 450
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: